خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادویه
[اسم]
das Gewürz
/ɡəˈvʏʁt͡s/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Gewürze]
[ملکی: Gewürzes]
1
ادویه
1.Pfeffer und die anderen Gewürze sind in der oberen Schublade.
1. فلفل و بقیه ادویجات در کشوی بالایی هستند.
2.Von den scharfen Gewürzen bekommt man Durst.
2. از [خوردن] ادویه های تند آدم تشنگی می گیرد. [تشنه می شود.]
تصاویر
کلمات نزدیک
gewühl
gewölbe
gewöhnlich
gewöhnen
gewässer
gezeit
gezerre
gezielt
geziemen
geziert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان