خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تفسیر
[اسم]
die Glosse
/ˈɡlɔsə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Glossen]
[ملکی: Glosse]
1
تفسیر
شرح و توصیف
مترادف و متضاد
Beitrag
Kommentar
1.Ich wollte eine Glosse schreiben.
1. من میخواهم یک شرح و توصیفی بنویسم.
2.In vielen Zeitungen findet man Glossen, in denen Spracherscheinungen kritisiert werden.
2. در بسیاری از روزنامهها تفسیرهایی پیدا میشود که در آنها ظواهر زبانها نقد میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
glossar
glorreich
glorifizierung
glorifizieren
glorienschein
glotze
glotzen
glotzkiste
glucke
gluckern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان