خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دلیل
[اسم]
der Grund
/ɡʁʊnt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Gründe]
[ملکی: Grund(e)s]
1
دلیل
منظور
مترادف و متضاد
Argument
Ursache
Veranlassung
aus welchem Grund
به چه دلیل
Sie haben Ihre Stelle gekündigt. Aus welchem Grund?
شما از کارت خارج شدید. به چه دلیل؟
ein Grund haben
دلیل داشتن
1. Dafür habe ich meine Gründe.
1. من برای آن دلایل خودم را دارم.
2. Sie haben keinen Grund, sich zu beschweren.
2. آنها هیچ دلیلی ندارند که اعتراض کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
gruft
grubenarbeiter
grube
großteil
großleinwand
grundform
grundgehalt
grundgesetz
grundieren
grundierung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان