خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیب
[اسم]
der Hang
/haŋ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Hänge]
[ملکی: Hang(e)s]
1
شیب
سراشیبی
1.Ich mag es, auf diesen steilen Hängen Ski zu fahren.
1. من دوست دارم بر روی این شیبهای تند اسکی بکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hanf
handreichung
handlungsstrang
handlungsarm
handzeichen
hanglage
hannover
hans
hansestadt
hantel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان