1 . هماهنگ
[صفت]

harmonisch

/haʁˈmoːnɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: harmonischer] [حالت عالی: harmonischsten]

1 هماهنگ موزون

  • 1.Die Violine hatte einen harmonischen Klang.
    1. ویولن یک صدای موزون داشت.
  • 2.Ein Paar tanzt harmonisch zusammen.
    2. یک زوج با همدیگر هماهنگ می‌رقصد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان