خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گاه و بیگاه
[قید]
immer mal wieder
/ˈɪmɜ mˈɑːl vˈiːdɜ/
غیرقابل مقایسه
1
گاه و بیگاه
گهگاه
1.Ich werde versuchen immer mal wieder von Emily zu berichten.
1. من سعی خواهم کرد گاه و بیگاه از "امیلی" خبر دهم.
2.Jack bekam immer mal wieder Briefe von ihm.
2. "جک" گاه و بیگاه از او نامههایی دریافت میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
im laufe
illustrator
hype
hundesitter
hundefriseur
immer mehr
immer noch
immer wieder
industriekauffrau
infinitivsatz
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان