خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واردات
[اسم]
der Import
/ˌɪmˈpɔʁt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Importe]
[ملکی: Import(e)s]
1
واردات
1.Der Import von Zigaretten ist nur bis zu einer bestimmten Menge erlaubt.
1. واردات سیگار تنها تا حدی مشخص مجاز است.
2.Deutschland braucht den Import von Öl.
2. آلمان به واردات نفت نیاز دارد.
3.Im dritten Stock ist die Firma Schmidt & Co, Import und Export.
3. در طبقه سوم شرکت "اشمیت و کو" است، واردات و صادرات.
تصاویر
کلمات نزدیک
imponiergehabe
imponierend
imponieren
implantieren
impfung
importeur
importieren
imposant
impotent
impotenz
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان