خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ورشکستگی
[اسم]
die Insolvenz
/ˈɪnzɔlvɛnʦ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Insolvenzen]
[ملکی: Insolvenz]
1
ورشکستگی
مترادف و متضاد
bankrottfall
Zahlungsunfähigkeit
1.Das Unternehmen musste Insolvenz anmelden.
1. شرکت میبایست ورشکستگی را اعلام میکرد.
2.Die Zahl der Insolvenzen war gestiegen.
2. تعداد افراد ورشکسته افزایش یافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
insolvent
insofern
insgesamt
insgeheim
inserieren
insolvenzverfahren
insoweit
inspektion
inspiration
inspirieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان