1 . تفسیر کردن
[فعل]

interpretieren

/ɪntɐpʁeˈtiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: interpretierte] [گذشته: interpretierte] [گذشته کامل: interpretiert] [فعل کمکی: haben ]

1 تفسیر کردن شرح دادن

مترادف و متضاد deuten erläutern
  • 1.Jeder Kritiker hat das Stück anders interpretiert.
    1. هر منتقدی تئاتر را به گونه‌ای تفسیر کرد.
  • 2.Sie müssen den Film interpretieren.
    2. شما باید فیلم را تفسیر کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان