1.Meine Mutter hat meinem Vater den Laufpass gegeben, als er sich eine Freundin zulegte.
1.
مادرم از پدرم جدا شد از وقتی که او برای خود معشوقهای پیدا کرد.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "به کسی برگه خروج دادن" است. این تاییدیه در اصل برای ترخیص افراد از ارتش داده میشده است اما امروزه این عبارت کنایه از "جدا شدن از کسی" یا "به پایان رساندن رابطهای" دارد.
2
(کسی را) اخراج کردن
1.Der Trainer hat dem Spieler trotz guter Leistungen den Laufpass gegeben.