خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بار
[اسم]
die Kneipe
/ˈknaɪ̯pə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Kneipen]
[ملکی: Kneipe]
1
بار
میخانه
1.Ich gehe mit den Jungs in die Kneipe.
1. من با پسرها به بار میروم.
2.Kommst du mit in die Kneipe ein Bier trinken?
2. با من به بار میآیی تا با هم آبجو بخوریم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
kneifzange
kneifen
knechtschaft
knechten
knecht
kneipentour
kneippen
kneippkur
kneten
knetmasse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان