1 . قرارداد
[اسم]

die Konvention

/kɔnvɛnˈʦi̯oːn/
قابل شمارش مونث
[جمع: Konventionen] [ملکی: Konvention]

1 قرارداد پیمان، کنوانسیون

مترادف و متضاد Anstandsregel Vertrag
  • 1.Internationale Gesetze und Konventionen müssen respektiert werden.
    1. به قوانین و قراردادهای بین‌المللی باید احترام گذاشته بشود.
  • 2.Solche Konventionen scheinen diese beiden Künstler nicht zu interessieren.
    2. به‌نظر می‌رسد این دو هنرمند علاقه‌ای به چنین قراردادهایی ندارند.
gegen Konventionen verstoßen
از پیمان تخطی کردن [بر خلاف قرارداد عمل کردن]
  • Das Land hat zuerst gegen die Genfer Konvention verstoßen.
    اول این کشور بر خلاف پیمان ژنو عمل کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان