خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طرح
2 . برنامه
[اسم]
das Konzept
/ˌkɔnˈʦɛpt/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Konzepte]
[ملکی: Konzept(e)s]
1
طرح
پیشنویس
مترادف و متضاد
Entwurf
Schema
Skizze
1.Das Unternehmen entwickelt Konzepte für neue Produkte.
1. شرکت طرحهایی را برای محصولات جدید توسعه میدهد.
2.MEDIA ist ein Beispiel für das europäische Konzept der kulturellen Vielfalt.
2. "مدیا" نمونهای برای طرح اروپایی تنوع فرهنگی است.
2
برنامه
نقشه
مترادف و متضاد
Konzeption
Plan
Programm
1.Sie haben ein Konzept für den Abbau der Arbeitslosigkeit.
1. آنها یک برنامه برای کاهش بیکاری دارند.
2.Wir brauchen ein neues Konzept für unsere Werbekampagne.
2. ما به برنامهای تازه برای کمپین تبلیغاتی خود احتیاج داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
konzentriert
konzentrieren
konzentrationslager
konzentration
konvoi
konzern
konzert
konzertkarte
konzertmeister
konzertsaal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان