1 . طرح 2 . برنامه
[اسم]

das Konzept

/ˌkɔnˈʦɛpt/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Konzepte] [ملکی: Konzept(e)s]

1 طرح پیش‌نویس

مترادف و متضاد Entwurf Schema Skizze
  • 1.Das Unternehmen entwickelt Konzepte für neue Produkte.
    1. شرکت طرح‌هایی را برای محصولات جدید توسعه می‌دهد.
  • 2.MEDIA ist ein Beispiel für das europäische Konzept der kulturellen Vielfalt.
    2. "مدیا" نمونه‌ای برای طرح اروپایی تنوع فرهنگی است.

2 برنامه نقشه

مترادف و متضاد Konzeption Plan Programm
  • 1.Sie haben ein Konzept für den Abbau der Arbeitslosigkeit.
    1. آن‌ها یک برنامه برای کاهش بیکاری دارند.
  • 2.Wir brauchen ein neues Konzept für unsere Werbekampagne.
    2. ما به برنامه‌ای تازه برای کمپین تبلیغاتی خود احتیاج داریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان