1 . طرح‌ریزی ‌کردن
[فعل]

konzipieren

/kɔnt͡siˈpiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: konzipierte] [گذشته: konzipierte] [گذشته کامل: konzipiert] [فعل کمکی: haben ]

1 طرح‌ریزی ‌کردن برنامه‌ریزی ‌کردن

مترادف و متضاد planen
  • 1.Das Marketingteam konzipierte eine Strategie zur Verbesserung des Umsatzes.
    1. تیم بازاریابی راهبردی را برای بهبود فروش طرح‌ریزی کرد.
  • 2.Die Schule ist für dreihundert Schüler konzipiert.
    2. این مدرسه برای سی‌صد دانش‌آموز طرح‌ریزی شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان