خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرستار (زن)
[اسم]
die Krankenschwester
/ˈkʀaŋkn̩ˌʃvɛstɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Krankenschwestern]
[ملکی: Krankenschwester]
1
پرستار (زن)
1.Auf der Unfallstation fehlen Krankenschwestern.
1. در بخش اورژانس به اندازه کافی پرستار وجود ندارد.
2.Meine Cousine möchte gern Krankenschwester werden.
2. دختر عموی من دوست دارد پرستار شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
krankenpfleger
krankenkasse
krankenhauspersonal
krankenhaus
krankengymnastik
krankenversicherung
krankenwagen
kranker
krankfeiern
krankhaft
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان