خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراحتدرمانی
[اسم]
die Kur
/kuːɐ̯/
قابل شمارش
مونث
[جمع: kuren]
[ملکی: kur]
1
استراحتدرمانی
توانبخشی
1.Mein Arzt hat mir sechs Wochen Kur verordnet.
1. پزشک من، برایم شش هفته استراحتدرمانی تجویز کردهاست.
2.Wohin fährst du zur Kur?
2. برای استراحتدرمانی خود به کجا میروی؟
توضیحاتی در رابطه با Kur
به مدت زمان مشخصی که بیمار به تجویز پزشک و معمولا تحت نظر او به درمان خود مشغول میشود "Kur" میگویند. در طول این مدت بیمار به انجام ورزش، رژیمهای غذایی مشخص و غیره میپردازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
kupplung
kuppler
kuppelung
kuppeln
kuppelei
kurator
kurbel
kurbeln
kurbelwelle
kurde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان