خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معشوق
[اسم]
die Liebste
/lˈiːbstə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Liebste(n)]
[ملکی: Liebsten]
1
معشوق
1.Er gab seiner Liebsten einen Blumenstrauß.
1. او به معشوقش یک دسته گل داد.
2.zur Liebsten gehen
2. نزد معشوق رفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
liebsten
lieblos
lieblingszeit
lieblingswurst
lieblingswort
liechtenstein
lied
liederlich
liedermacher
liedtext
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان