خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمودار خطی
[اسم]
das Liniendiagramm
/ˈliːni̯əndiaˌɡʀam/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: liniendiagramme]
[ملکی: liniendiagramm(e)s]
1
نمودار خطی
1.Die Analytikerin stellte die Daten als Liniendiagramm dar.
1. تحلیلگر دادهها را با یک نمودار خطی نمایش داد.
2.Die monatliche Kostenentwicklung ist in einem Liniendiagramm dargestellt.
2. رشد هزینههای ماهیانه در یک نمودار خطی ارائه شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
linie
lingua franca
lineal
lindern
linde
linieren
link
linkisch
links
linoleum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان