خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اتفاق افتادن
[عبارت]
los sein
/loːs zaɪ̯n/
1
اتفاق افتادن
در حال کار بودن
مترادف و متضاد
laufen
passieren
1.Abends ist im Stadtzentrum nicht viel los.
1. عصرها در مرکز شهر اتفاق زیادی نمیافتد.
2.Warum muss immer was los sein?
2. چرا همیشه باید چیزی اتفاق بیفتد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
los
lorena
lore
lorbeer
londoner
lose
losen
losfahren
losgehen
loskommen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان