1 . اندازگیری کردن
[فعل]

messen

/ˈmɛsən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: maß] [گذشته: maß] [گذشته کامل: gemessen] [فعل کمکی: haben ]

1 اندازگیری کردن سنجیدن

  • 1.Haben Sie schon Fieber gemessen?
    1. آیا تب را اندازه‌گیری کردید؟ [دمای تب را گرفتی؟]
  • 2.Ich habe das Zimmer gemessen. Es sind genau 20 m².
    2. من این اتاق را اندازگیری کردم. دقیقا 20 متر مربع است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان