خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مهاجرت
[اسم]
die Migration
/miɡʀaˈʦi̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Migrationen]
[ملکی: Migration]
1
مهاجرت
مترادف و متضاد
Umsiedlung
Wanderung
1.Die Migration von Menschen in andere Länder ist heutzutage alltäglich.
1. مهاجرت مردم به کشورهای دیگر امروزه متداول شدهاست.
2.Gestern gab es im Fernsehen eine Diskussion zum Thema Migration.
2. دیروز در تلویزیون یک گفتگو در مورد موضوع مهاجرت وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
migrantenangelegenheiten
migrant
mietzins
mietvertrag
mietshaus
migrationshintergrund
miki
mikrobe
mikrobiologisch
mikroelektronik
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان