1 . تأثیر گذاشتن
[فعل]

mitprägen

/mˈɪtprˌɛːɡən/
فعل گذرا
[گذشته: prägte mit] [گذشته: prägte mit] [گذشته کامل: mitgeprägt] [فعل کمکی: haben ]

1 تأثیر گذاشتن

  • 1.Indien ist neben China ein Land, das die Welt zukünftig mitprägen wird.
    1. هند در کنار چین کشوری است که در آینده روی جهان تأثیر می‌گذارد.
  • 2.Wir glauben daran, dass jeder Mensch sein Stadtbild mitprägen kann.
    2. ما معتقدیم که هر شخص بر نمای شهرش می‌تواند تأثیر بگذارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان