خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تأثیر گذاشتن
[فعل]
mitprägen
/mˈɪtprˌɛːɡən/
فعل گذرا
[گذشته: prägte mit]
[گذشته: prägte mit]
[گذشته کامل: mitgeprägt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تأثیر گذاشتن
1.Indien ist neben China ein Land, das die Welt zukünftig mitprägen wird.
1. هند در کنار چین کشوری است که در آینده روی جهان تأثیر میگذارد.
2.Wir glauben daran, dass jeder Mensch sein Stadtbild mitprägen kann.
2. ما معتقدیم که هر شخص بر نمای شهرش میتواند تأثیر بگذارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
mietwagen
mietauto
menschenleben
mehrwegdose
mehrwegbecher
mitsingen
mittelmeer
mittelschulabschluss
mittendrin
modeagent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان