1 . ناخنک زدن
[فعل]

naschen

/ˈnaʃn̩/
فعل بی قاعده فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: naschte] [گذشته: naschte] [گذشته کامل: genascht] [فعل کمکی: haben ]

1 ناخنک زدن

مترادف و متضاد schlecken
  • 1.Ich nasche immer.
    1. من همیشه (به غذا) ناخنک می‌زنم.
  • 2.Sie naschte beim Fernsehen etwas Trockenobst.
    2. او در حین تماشای تلویزیون به میوه‌های خشک ناخنک می‌زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان