خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عارضه جانبی
[اسم]
die Nebenwirkung
/ˈneːbn̩ˌvɪʁkʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Nebenwirkungen]
[ملکی: Nebenwirkung]
1
عارضه جانبی
مترادف و متضاد
Hauptwirkung
1.Der Arzt hat mir versichert, dass diese Medizin keine Nebenwirkungen habe.
1. پزشک به من اطمینان داد که این دارو عوارض جانبی ندارد.
2.Ich habe bei diesem Medikament nie eine Nebenwirkung erlebt.
2. من با این دارو، هیچوقت عارضه جانبی ندیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
nebensächlich
nebensatz
nebensaison
nebensache
nebenkosten
neblig
necessaire
necken
neckerei
nee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان