خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معیار
2 . استاندارد
[اسم]
die Norm
/nɔʁm/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Normen]
[ملکی: Norm]
1
معیار
هنجار
مترادف و متضاد
Gesetz
Grundsatz
Standard
1.Ethische Normen sind für unsere Bürger wichtig.
1. معیارهای اخلاقی برای شهروندانمان مهم هستند.
2.Zu den Normen des gesellschaftlichen Umgangs gehört es, auf eine Frage eine Antwort zu geben.
2. پاسخدادن به یک سوال به معیارهای معاشرتهای اجتماعی تعلق دارد.
2
استاندارد
تصاویر
کلمات نزدیک
nordwärts
nordwind
nordseeinsel
nordsee
nordrhein-westfalen
normal
normalbenzin
normalbürger
normalerweise
normalisieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان