خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیاز
[اسم]
die Not
/noːt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Nöte]
[ملکی: Not]
1
نیاز
ضرورت
1.Er behauptet, dass er aus Not gestohlen habe.
1. او ادعا میکند که از روی نیاز دزدی کردهاست.
2.Superhelden helfen Menschen in Not.
2. ابرقهرمانها به مردم در هنگام نیاز کمک میکنند. [یاری میرسانند.]
تصاویر
کلمات نزدیک
nostalgie
norwegisch
norweger
norwegen
normieren
notar
notariat
notarzt
notaufnahme
notausgang
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان