خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بالای
[حرف اضافه]
oberhalb
/ˈoːbɐhalp/
[همراه: genetive]
1
بالای
در بالای
مترادف و متضاد
über
1.Das Hotel liegt auf einem Hügel oberhalb der Stadt.
1. هتل روی یک تپه در بالای شهر قرار دارد.
2.Die Nase befindet sich oberhalb des Mundes.
2. بینی در بالای لب قرار دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
obergeschoss
oberflächlich
oberfläche
oberbürgermeister
oberbegriff
oberschenkel
oberste
obgleich
obig
objekt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان