خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترتیب
2 . قانون
3 . سالم
[اسم]
die Ordnung
/ˈʔoʁdnʊŋ/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Ordnung]
1
ترتیب
نظم
1.Hier herrscht Ordnung.
1. اینجا نظم برقرار است.
2.Mach mal etwas Ordnung in deinem Zimmer!
2. کمی به اتاقت نظم بده [کمی اتاقت را مرتب کن]!
3.Überall herrscht eine wunderbare Ordnung.
3. همهجا نظم فوقالعاده حاکم است.
2
قانون
مقررات
1.Bitte beachten Sie die Hausordnung.
1. لطفاً به مقررات خانه توجه کنید.
2.Respektieren Sie die Moral und demokratische Ordnung.
2. به اخلاق و قانون دموکراتیک احترام بگذارید.
3
سالم
in Ordnung
سالم
1. Diese Maschine ist nicht in Ordnung.
1. این ماشین سالم نیست [درست کار نمیکند].
2. Mit dem Motor ist etwas nicht in Ordnung.
2. یک چیزی در این موتور سالم نیست [درست کار نمیکند، خراب است].
تصاویر
کلمات نزدیک
ordner
ordnen
ordinär
ordinate
ordinalzahl
ordnungswidrigkeit
ordnungszahl
organ
organisation
organisator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان