خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفت و آمد کردن (مکرر یا روزانه)
[فعل]
pendeln
/ˈpɛndl̩n/
فعل ناگذر
[گذشته: pendelte]
[گذشته: pendelte]
[گذشته کامل: gependelt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
رفت و آمد کردن (مکرر یا روزانه)
مترادف و متضاد
hin- und herfahren
1.Jeden Tag pendle ich eine Stunde zur Arbeit.
1. من هر روز یک ساعت به محل کارم رفت و آمد میکنم.
2.Sie pendeln von Augsburg nach München
2. آنها از "آوگسبورگ" به "مونیخ" رفت و آمد میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pendel
pelzmantel
pelz
pellkartoffel
pellen
pendler
penetrant
penibel
penis
penizillin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان