خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسب
[اسم]
das Pferd
/pfeːɐ̯t/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Pferde]
[ملکی: Pferd(e)s]
1
اسب
1.Auf diesem Pferd können auch Kinder reiten. Es ist sehr ruhig.
1. بر روی این اسب بچهها هم میتوانند سواری کنند. این خیلی آرام است.
2.Das Pferd ruht sich im Stall aus.
2. اسب در طویله استراحت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pferchen
pfennig
pfeiler
pfeil
pfeifen
pferderennen
pferdeschwanz
pfiff
pfifferling
pfiffig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان