خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تفنگ
[اسم]
die Pistole
/pɪsˈtoːlə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Pistolen]
[ملکی: Pistole]
1
تفنگ
هفتتیر
1.eine Pistole laden
1. تفنگی را پر کردن
2.Für diese Pistole passen die Kugeln nicht.
2. فشنگها مناسب این تفنگ نیستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
piste
pistazie
pissen
pirat
pipi
pizza
pizza-service
pizzeria
pkw
plage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان