خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیتزا
[اسم]
die Pizza
/ˈpɪtsa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Pizzas]
[ملکی: Pizza]
1
پیتزا
1.Am liebsten esse ich Pizza.
1. من پیتزا دوست دارم.
2.Lass uns eine Pizza bestellen!
2. بیا یک پیتزا سفارش بدهیم!
تصاویر
کلمات نزدیک
pistole
piste
pistazie
pissen
pirat
pizza-service
pizzeria
pkw
plage
plagen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان