خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محل
2 . میدان
[اسم]
der Platz
/plats/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Plätze]
[ملکی: Platzes]
1
محل
جا
مترادف و متضاد
Ort
Raum
Stelle
1.In unserer Wohnung haben wir nicht genug Platz.
1. در آپارتمانمان ما بهاندازه کافی جا نداریم.
2.Ist dieser Platz noch frei?
2. آیا اینجا هنوز خالی است؟
3.Tut mir leid, der Platz ist besetzt.
3. معذرت میخواهم، این جا گرفته شدهاست.
2
میدان
1.Die Post ist auf dem Platz, direkt am Markt.
1. اداره پست کنار میدان، دقیقاً روبهروی بازارچه است.
2.Ich wohne am Messeplatz.
2. من در میدان "مسه" زندگی میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
plattfuß
plattform
plattenspieler
platte
plattdeutsch
platzangst
platzen
platzieren
plauderei
plaudern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان