1 . سروصدا کردن 2 . بدوبیراه گفتن 3 . با سروصدا افتادن
[فعل]

poltern

فعل گذرا و ناگذر

1 سروصدا کردن گرومب گرومب کردن

2 بدوبیراه گفتن دادوفریاد کردن

3 با سروصدا افتادن گرومبی افتادن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان