خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دقیق
[صفت]
präzise
/pʁɛˈt͡siːzə/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: präziser]
[حالت عالی: präzisesten]
1
دقیق
مترادف و متضاد
akkurat
exakt
1.Das Instrument ermöglicht sehr präzise Messungen.
1. ابزار، اندازهگیریهای خیلی دقیق را ممکن میسازد.
2.Eine präzise Frage ist leichter zu beantworten als eine unpräzise.
2. جوابدادن به یک سوال دقیق راحتتر از یک (سوال) مبهم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
prävention
präteritum
präsidium
präsident
präservativ
präzisieren
präzision
prüde
prüderie
prüfen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان