خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برسازه
[اسم]
die Prothese
/pʁoˈteːzə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Prothesen]
[ملکی: Prothese]
1
برسازه
پروتز، اندام ساختگی
1.Moderne Prothesen werden im Sport teilweise als unerlaubte Hilfsmittel angesehen.
1. برسازههای مدرن معمولاً در ورزش بهعنوان ابزار کمکی غیرمجاز محسوب میشوند.
2.Nach ihrer Amputation erhielt sie eine Prothese.
2. بعد از قطع عضوش، یک اندام ساختگی گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
protestkundgebung
protestieren
protestantismus
protestantisch
protestant
protokoll
protokollieren
protzen
protzig
proviant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان