خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوچرخهسواری کردن
[عبارت]
Rad fahren
/rˈɑːt fˈɑːrən/
1
دوچرخهسواری کردن
1.Das Kind kann schon Rad fahren.
1. این بچه دیگر میتواند دوچرخهسواری بکند.
2.Es ist verboten, auf diesem Weg Rad zu fahren.
2. دوچرخهسواری در این مسیر ممنوع است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rad
rachsüchtig
rachsucht
rachitis
rachen
radar
raddampfer
radeln
radfahren
radfahrer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان