1 . ردیف 2 . نوبت
[اسم]

die Reihe

/ˈʀaɪ̯ə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Reihen] [ملکی: Reihe]

1 ردیف

مترادف و متضاد Kette Linie Zeile
  • 1.Ich habe Karten für das Konzert. Wir sitzen in der dritten Reihe.
    1. من بلیط کنسرت را دارم. ما در ردیف سوم می‌نشینیم.
  • 2.Ich ordne die Fotos in einer Reihe an.
    2. من عکس‌ها را در یک ردیف مرتب می‌کنم.
eine Reihe von
تعدادی از
  • Eine Reihe von Schlüsselfragen sind noch nicht gelöst.
    تعدادی از پرسش‌های کلیدی هنوز حل نشده‌اند.

2 نوبت

  • 1.Wer ist jetzt an der Reihe?
    1. حالا نوبت چه کسی است؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان