1 . اسب سواری کردن
[فعل]

reiten

/ˈʀaɪ̯tən/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته: ritt] [گذشته: ritt] [گذشته کامل: geritten] [فعل کمکی: haben & sein ]

1 اسب سواری کردن سوارکاری کردن

  • 1.Er ritt seit frühester Kindheit.
    1. او از ابتدای کودکی سوارکاری می کرد.
  • 2.Möchtest du gerne reiten lernen?
    2. دوست داری اسب سواری کردن یاد بگیری؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان