خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراحت کردن
[فعل]
relaxen
/ʁiˈlɛksn̩/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: relaxte]
[گذشته: relaxte]
[گذشته کامل: relaxt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
استراحت کردن
آرامیدن
1.Nach einer stressigen Woche relaxe ich.
1. من بعد از هفتهای پراسترس استراحت میکنم.
2.nach ihren Auftritten relaxen sie im Hotel.
2. بعد از اجرایشان آنها در هتل استراحت میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
relaxed
relativsatz
relativpronomen
relativierung
relativieren
relevant
relevanz
relief
religion
religiosität
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان