1 . احترام گذاشتن
[فعل]

respektieren

/ʀespɛkˈtiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: respektierte] [گذشته: respektierte] [گذشته کامل: respektiert] [فعل کمکی: haben ]

1 احترام گذاشتن

  • 1.Ich finde deine Entscheidung nicht richtig, aber ich respektiere sie.
    1. من تصمیم تو را درست نمی‌دانم [نمی‌یابم] ولی به آن احترام می‌گذارم.
  • 2.Ich respektiere deine Autorität.
    2. من به قدرت تو احترام می‌گذارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان