خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گردش
[اسم]
der Rundgang
/ˈʀʊntˌɡaŋ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Rundgänge]
[ملکی: Rundgang(e)s]
1
گردش
گشت، دور زدن، سیاحت
1.Der Rundgang durch das Schloss beginnt in wenigen Minuten.
1. گشت داخل قصر تا چند دقیقه دیگر شروع میشود.
2.Ich begleite Sie auf Ihrem Rundgang.
2. من شما را در گردش راهنمایی میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
rundfunkgebühr
rundfunkanstalt
rundfunk
rundfahrt
runden
rundlich
rundum
rundfunkanstalt
runter
runterdrehen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان