خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرایش
[اسم]
die Schminke
/ˈʃmɪŋkə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schminken]
[ملکی: Schminke]
1
آرایش
گریم
1.Frau Obermayer trägt immer Schminke und Parfüm auf.
1. خانم "اوبرمایر" همیشه آرایش و (بوی) ادکلن دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schmilzt
schmierig
schmieren
schmiegen
schmieden
schminken
schmirgeln
schmirgelpapier
schmiss
schmollen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان