خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شانه
[اسم]
die Schulter
/ˈʃʊltɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schultern]
[ملکی: Schulter]
1
شانه
کتف
1.Das Kind saß auf ihren Schultern
1. بچه روی شانه های او نشسته بود.
2.Ich habe Schmerzen in der rechten Schulter.
2. من در شانه راستم درد دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
schultag
schulstunde
schulpflicht
schulpartnerschaft
schulmedizin
schulterblatt
schultern
schuluniform
schulze
schulzeit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان