خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روح
[اسم]
die Seele
/ˈzeːlə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Seelen]
[ملکی: Seele]
1
روح
مترادف و متضاد
Psyche
1.Der Leib stirbt, aber nicht die Seele.
1. جسم میمیرد، اما روح نه.
2.Sport tut dem Körper und der Seele gut.
2. ورزش برای بدن و روح خوب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
seeblick
see
secondhand
sechziger
sechzigste
seelenleben
seelenruhig
seelisch
seelsorger
seereise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان