خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ستاره (سینما، رادیو و ...)
[اسم]
der Star
/staːɐ̯/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Stars]
[ملکی: Stars]
1
ستاره (سینما، رادیو و ...)
فرد معروف
1.Diese Sängerin ist ein großer Star in Deutschland.
1. این خواننده یک ستاره بزرگ در آلمان است.
2.Sie war der Star des Festes.
2. او ستاره فستیوال بود.
Filmstar/Rockstar/Theaterstar/...
ستاره فیلم/موسیقی راک/تئائتر/...
تصاویر
کلمات نزدیک
stapler
stapfen
stapeln
stapel
stange
stark
starkbier
starnberger
starr
starren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان