خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استارت زدن
2 . حرکت کردن
[فعل]
starten
/ˈʃtaʁtən/
فعل گذرا
[گذشته: startete]
[گذشته: startete]
[گذشته کامل: gestartet]
[فعل کمکی: sein ]
صرف فعل
1
استارت زدن
راه انداختن
etwas (Akk.) starten
چیزی را راه انداختن (روشن کردن)
Sie konnte den Motor nicht starten.
او نتوانست موتور را راه بیاندازد.
etwas (Akk.) neustarten
چیزی را ری استارت کردن
Er startet den Computer neu.
او کامپیوتر را ریاستارت میکند.
2
حرکت کردن
راه افتادن
pünktlich/gleich/sofort/spät/... starten
به موقع/الان/سریع/دیر/...حرکت کردن [راه افتادن]
Das Flugzeug ist pünktlich gestartet.
هواپیما سر وقت حرکت کرد.
um (Zeitpunkt) starten
در (ساعتی) راه افتادن
Das Flugzeug soll um 8.15 Uhr starten.
هواپیما باید ساعت 8:15 راه بیوفتد.
تصاویر
کلمات نزدیک
startbereit
startbahn
start-up-unternehmen
start-up
start
startkapital
startpunkt
stasi
stasiakte
statement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان