خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدخل واژه
2 . کلیدواژه
[اسم]
das Stichwort
/ˈʃtɪçˌvɔʁt/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Stichwörter]
[ملکی: Stichwort(e)s]
1
مدخل واژه
مدخل کلمه
مترادف و متضاد
Lemma
1.Das Wörterbuch hat 10000 Stichwörter.
1. این فرهنگ لغت 10000 مدخل واژه دارد.
2.Ein großes Wörterbuch des Deutschen muss mindestens 200000 Stichwörter haben.
2. یک فرهنگ لغت زبان آلمانی بایستی حداقل 200000 مدخل کلمات داشته باشد.
2
کلیدواژه
واژه کلیدی
مترادف و متضاد
Gedächtnishilfe
1.Der Redner benutzt Karten mit Stichwörtern darauf.
1. سخنران از کارتهایی با واژگان کلیدی بر روی آنها استفاده میکرد.
2.er notierte sich einige Stichworte für seinen Vortrag
2. او چند کلیدواژه برای سخنرانیاش یادداشت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stichpunkt
stichprobe
stichling
stichhaltig
sticheln
sticken
stickerei
stickgarn
stickig
stiefel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان