1 . فن‌آوری 2 . شیوه
[اسم]

die Technik

/ˈtɛçnɪk/
قابل شمارش مونث
[جمع: Techniken] [ملکی: Technik]

1 فن‌آوری تکنولوژی

  • 1.Die Technik moderner Automotoren wird immer komplizierter.
    1. فن‌آوری موتور خودروهای جدید پیچیده و پیچیده‌تر می‌شود.
  • 2.Ich verstehe nicht viel von Technik.
    2. من چیز زیادی از فن‌آوری نمی‌فهمم.

2 شیوه روش، تکنیک

  • 1.Um die Aufgaben zu lösen, brauchst du eine gute Arbeitstechnik.
    1. برای حل کردن مسئله، تو به یک شیوه کار خوب نیاز داری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان