خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناراحت بودن
[عبارت]
Trübsal blasen
/tʁyːpzaːl blaːzən/
1
ناراحت بودن
غمگین بودن
1.Ich glaube, ich habe genug Trübsal geblasen, ich freue mich jetzt auf das Wochenende.
1. من بر این باورم که به اندازه کافی غمگین بودهام، اکنون میخواهم به خاطر آخر هفته خوشحال باشم.
2.Seit Peter von seiner Freundin verlassen wurde, bläst er nur noch Trübsal.
2. از وقتی که "پیتر" از سمت دوستدخترش ترک شده است، خیلی ناراحت است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "در ناراحتی دمیدن" است و میتوان آن را با عبارت فارسی "آیه نحس خواندن" برابر دانست.
تصاویر
کلمات نزدیک
trübsal
trüben
tröstung
tröstlich
trösten
trübung
trüffel
trügen
trügerisch
trümmer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان